برگزاری بیست و هفتمین نشست علمی
14 آبان 1402
برگزاری بیست و هفتمین نشست علمی

بیست و هفتمین نشست علمی با عنوان « هویت مقاومت؛ پیشران انسجام اجتماعی، اتحاد ملی و ارتقاء جغرافیای امنیت در جبهه مقاومت» برگزار شد.

به همت انجمن مطالعات اجتماعی حوزه و مدرسه علمیه نرجس سلام الله علیه در رابطه با موضوع هویت مقاومت؛ پیشران انسجام اجتماعی، اتحاد ملی و ارتقاء جغرافیای امنیت در جبهه مقاومت با حضورحجت الاسلام و المسلمین آقای مهدی رشید در تاریخ 14 آبان 1402 برگزار گردید.

امروز صفحات تاریخ زیر خروارها خاک و خون، به سختی ورق می خورد و کتاب عمر به سرعت به انتها می رسد. جهان در ساعت صفر، مقاومت را فریاد می زند. با این حال، بسیاری مقاومت را از زاویه بسته نگاه کرده و دچار نگرش تقلیل یافته و خطای محسباتی می شوند؛ برخی مقاومت را یک راهبرد می دانند، برخی یک تاکتیک و روش، برخی هم آن را در گروه های چریکی و نظامی خلاصه می کنند. برخی همچون مقام معظم رهبری، مقاومت را تجلی حق دانسته و معتقدند؛ میدان، میدانِ غزه و اسرائیل نیست، میدانِ حق و باطل است، میدانِ استکبار و ایمان است.[1] امروز نبرد، نبرد هویت هاست و تمام مسئله، «هویت مقاومت» است که امروز جشن بلوغ گرفته و سازه های «هویت پروژه ای» جبهه باطل را ویران ساخته است.

برای تبیین مسئله، باید «هویت مقاومت» را بشکافیم. این امر وقتی اهمیتش مضاعف می شود که رابطه بین «وضعیت و کنش» دو جبهه حق (فلسطین) و باطل (اسرائیل) نسبت سنجی شود؛ «وضعیت» ظاهری اسرائیل، متشکل از تلفات کمتر، ارتش کلاسیک مجهز، سلاح های پیشرفته نظامی، حمایت قدرت های استکباری، امکانات فراوان و عدم پایبندی به عرف و قوانین بین المللی است، اما در «کنش» شاهد فرار و مهاجرت معکوس، اختلافات و تنش های داخلی، متهم کردن یکدیگر و عدم تحمل در خانواده هایی که اسیر و کشته داده اند، هستیم که گفته اند اسرائیل را به آتش می کشیم. در مقابل، «وضعیت» ظاهری فلسطین، مملو از شهادت و تلفات بسیار، نداشتن نیروی نظامی کلاسیک، تسلیحات سبک و محدود، تحریم مطلق و کمبود نیازهای اولیه (آب و غذا و دارو و انرژی)، امکانات حداقلی است، اما در «کنش»، ایستادگی و مقاومت، حمایت همه جانبه بدنه اجتماعی و خانواده شهدا و اسرا از بدنه ایدئولوژیک، رعایت شئونات انسانی و اخلاقی ، انسجام اجتماعی، اتحاد ملی و امید به پیروزی موج می زند. اکنون سوال اساسی این است که چرا بین وضعیت و کنش در جبهه حق و باطل، رابطه عکس وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت که این تفاوت به هویت این دو جبهه بر می گردد؛

الف) هویت پروژه ای

در واقع هویت اسرائیل، محصول پروژه ای است که از سال 1897 در اولین کنگره یهودیان در سوییس، آغاز و در سال 1948 اعلام موجودیت کرد. مهمترین ویژگی های آن عبارتنداز؛

  1. «هویت پروژه ای» مادام الشرایط است و همین که سوژه احساس کند، وضعیت دگرگون شده، پروژه را فدای خود می کند. مهاجرت گسترده شهروندان اسرائیلی و تجمع خانواده اسرا برای آزادی آنها شاهدی بر این امر می باشد.
  2. این هویت، مشروعیت جعلی دارد و برای جعل مشروعیت، در صدد اسطوره سازی بر می آید تا بستر تکوین ملیت را فراهم نماید. رژیم جعلی، نامشروع و حرام زاده از بیان رهبری، ناظر به همین مسئله می باشد.[2] عملیات «طوفان الاقصی» ثابت کرد که این زیرساخت اسطوره ای، یک برساخت رسانه ای است که پروپاگاندای رسانه ای جریان یهود آن را ساخته است. مهمتر اینکه نه تنها مشروعیت این رژیم جعلی فرو ریخته است، بلکه به اعتراف روزنامه عبری زبان «یدیعوت آحارانوت» از زبان مقامات صهیونیستی، مقبولیت برساختی آن هم به شدت کاهش پیدا کرد و علاوه بر ملتها، برخی از دولتها نیز خواستار بستن سفارت و اخراج سفیر صهیونیستی شدند.
  3. هویت پروژه ای به جای تاکید بر مردم بر سرزمین تاکید دارد. هرتصل که وی را «موسای جدید یهود» می نامند، برای تبدیل مذهب یهود به ملیت یهود، صهیونیسم فرهنگی را به صهیونیسم سیاسی تبدیل کرد و به آن روح جنبش و سازمان بخشید. وی در کتاب «دولت یهود» به تشریح مختصات راه حل سیاسی مسئله یهود پرداخت.[3]
  4. فقدان عناصر هویت ملی: مهمترین کلید واژه در فرهنگ یهود، پراکندگی است. آنها عناصر هویت ملی را ندارند. چراکه هویت ملی بازتولید و بازتفسیر دائمی الگوی ارزشها، نمادها، اسطوره ها و سنت هایی است که میراث متمایز ملت ها را تشکیل می دهند.[4] این امر سبب تشتت فرهنگی و تولد گسل های اجتماعی شده که شکاف های اجتماعی را ایجاد کرده است.[5] این وضعیت، تفسیر عینی آیه 14 سوره حشر در توصیف یهود است که می فرماید: لَا یُقَاتِلُونَکُم جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرى مُّحَصَّنَةٍ أَو مِن وَرَاءِ جُدُرِبَأسُهُم بَینَهُم شَدِید تَحسَبُهُم جَمِیعا وَقُلُوبُهُم شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُم قَوم لَّا یَعقِلُونَ. [6]
  5. ظرفیت های انسجام ملی و دولت سازی در اسرائیل وجود ندارد. آنها هنوز قانون اساسی مدون ندارند و 14 قانون پایه، بین گرایش های مختلف به عنوان مبنای هویت ملی، مطرح است. همچنین بعد از 7 دهه برای ایده نیل تا فرات، هنوز پایتخت موقت دارند.
  6. مجرای شهروندی در اسرائیل، نظامی گری است و همه شهروندان باید دوره های ضروری سربازی را طی کنند تا از حقوق اجتماعی بهره برند. به تعبیر مقام معظم رهبری، رژیم صهیونیستی یک رژیم تحمیلی است که با زور به‌وجود آمده است و قابل دوام نیست.[7] بعلاوه به دلیل مولفه های نژاد پرستانه، 20 درصد عرب های سرزمین های اشغالی، شهروند تلقی نمی شوند.

ده ها ویژگی دیگر که وقتی هویت پروژه ای را با مختصاتش مطالعه می کنیم به منطق و پشتوانه سخن مقام معظم رهبری پی می بریم که فرمودند: «اسرائیل 25 سال دیگر را نخواهد دید - رژیم صهیونیستی محکوم به زوال است» این منطق علاوه بر اتکاء به سنت های الهی، مبتنی بر شناخت مختصات هویت پروژه ای این رژیم جعلی می باشد.

ب) هویت مقاومت

«هویت مقاومت» در گفتمان توحیدی با هویت مقاومت در ادبیات علوم اجتماعی بسیار متفاوت است؛ برخی از جامعه شناسان آن را بر «تاب آوری اجتماعی» تطبیق می دهند و برخی نظیر مانوئل کاستلز آن را یک «برساخت اجتماعی در بستر روابط قدرت» تعبیر می کنند که امری ذاتی نیست و در نتیجه مناسبات قدرت متولد می شود.[8] اما همه این تفاسیر، روایتی انحرافی و تقلیل یافته از این پدیده انسانی و جهانی است که گفتمان سکولار نمی تواند آن را فهم کند. مقاومت یک سبک زندگی متعالی و الگوی زیست انسانی است که موضوع آن، امر انسانی است و تمام ساحات حیات انسان را شامل می شود نه اینکه صرفا یک برساخت اجتماعی باشد. لذا باید سازه های فطری و الهیات گفتمانی آن را در روایتی اصیل، فهم کرد و مختصات هویت مقاومت را مورد مداقه قرار دهیم:

  1. این پدیده، مادام الوجود است و تا وقتی سوژه حیات داشته باشد، مقاومت زنده است. اینجا برخلاف هویت پروژه ای، غایت، حیاتِ «منِ انسانی» نیست که تا در خطر قرار گرفت، فرار کند بلکه تا زمانی که سوژه، نفس می کشدف مقاومت زنده است و او خودش را فدای مقاومت می کند.
  2. مقاومت، یک امر ذاتی و اصالی است که همزاد بشر می باشد. این قوه در سرشت و فطرت بشر نهادینه شده و باید به فعلیت برسد و شکوفا شود نه اینکه برساخت انباشت تاریخی باشد. لذا امیرالمومنین رسالت انبیاء را احیا و اثاره فطرت معرفی می کنند و می فرمایند: لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول.[9]
  3. هویت مقاومت، ذاتی جهانی دارد؛ چرا که بستر آن فطرت انسان است. در واقع، جنس فریادهای مردم لندن و پاریس و واشنگتن، از جنس فریادهای مادران داغ دیده فلسطینی، جنس تحصن یهودیان در بزرگترین ایستگاه متروی نیویورک از جنس مبارزه فرزندان مقاومت و خیزش افکار عمومی جهان بر علیه ظلم صهیونیست ها، همان «هویت مقاومت» است، منتها در ساحات مختلف.
  4. این پدیده دارای یک دیگری و اهریمنی است که مدام با آن در نبرد است؛ این دیگری گاهی اهریمن درون است و مقاومت در برابر آن، جهاد اکبر می باشد و گاهی اهریمن برون است که شیطان بزرگ (آمریکا) و نوکرانش می باشد. امروز دیگری مقاومت، کلان پروژه گلوبالیزاسیون و نظم لیبرال دموکراسی حاکم بر است. به تعبیر «ماتیاس چانگ در کتاب آینده روی دور تند»، حضور و حمایت همه جانبه آمریکا و قدرت های استکباری از اسرائیل، به خاطر این است که امپراتوری صهیونیستی، انگلیسی و آمریکایی در حال فروپاشی است[10] و پیشران های نظم آمریکایی دچار تزلزل شده است.
  5. مقاومت، مشروعیت الهی دارد و امروز مقبولیت آن هم ارتقا پیدا کرده است؛ حتی در قلب جبهه باطل یعنی واشنگتن دی سی، حدود 300 هزار نفر در حمایت از مقاومت فلسطین، تظاهرات می کنند و همچنین در لندن و پاریس و بسیاری از کشورهای جهان. طوفان الاقصی نه تنها شکست نظامی، اطلاعاتی و سیاسی اسرائیل بود، بلکه شکست اخلاقی و انسانی تمدن غرب می باشد.
  6. این پدیده، انسجام بخش، بسیج گر و شبکه ساز است. امروز نه تنها بین گروه های مقاومت یک همسویی و همگرایی وجود دارد بلکه بین ایدئولوژی مقاومت با بدنه اجتماعی نیز یک پیوند محکمی شکل گرفته است. برخلاف رژیم اشغالگر که از درون دچار تشتت شده است و حتی امروز به رابرت مالی و وزیر جنگ آنها، اتهام جاسوس خورده است، امروز پدیده مقاومت در تمام دنیا از هر روز منسجم تر و پر فروغ تر است.
  7. ذات این پدیده، رسانه است. علی رغم اینکه تمام رسانه های جهان از لحظات اولیه عملیات طوفان الاقصی، در یک بمبارن خبری هماهنگ، شروع به تخریب مقاومت کردند و در صدد بودند تا یک چهره داعشی و افراطی ارائه دهند اما با گذشت زمان اندکی، روق برگشت و اسرائیلی که توسط دنیای غرب، «تنها دموکراسی خاورمیانه» قلمداد می گردید، به عنوان رژیم کودک کش در افکار عمومی جهان شناخته شد تا جایی که کودکان لندنی با آویزان کردن عروسک و نوشته هایی در ورودی وزارت خارجه، به حمایت از کودکان فلسطینی برخاستند.
  8. این پدیده توام با صبر استراتژیک است و طوفان الاقصی، ثمره 8 نسل مقاومت است و از انتفاضه سنگ به انتفاضه موشک رسیده است.
  9. شکست ناپذیر و پیروز قطعی است؛ امروز انسان فلسطینی و جبهه مقاومت، تفسیر عینی «احدی الحسنین»[11] است. سیره مردم فلسطین می نمایاند که اینجا همه شهید به دنیا می آیند؛ کودکان نام خود را بر روی دست و پا می نویسند تا بعد از شهادت، والدین بتوانند آنها را شناسایی کنند، شهادت، بازی کودکان غزه است و بازی با عنوان «شهید بازی» دارند. اینها رویش های دستگاه تربیتی مقاومت است که وقتی موسسه گالوپ در جدیدترین افکار سنجی از نوجوانان 15-25 سال فلسطینی اقدام می کند، 84 درصد مخالف دو دولتی و سازش هستند.
  10. هویت مقاومت، ذو اضلاع است و از مجاهد در غزه تا معترض در لندن و واشنگتن را شامل می شود. در واقع مشتمل بر سه لایه کلان است؛ لایه شیعی متشکل از ارزش های شیعی، لایه اسلامی متشکل از ارزش های اسلامی و لایه فطری متشکل از ارزش های فطری. طوفان الاقصی سبب یک جهش بزرگ در بلوغ ساحت های هویت مقاومت گردید و ظرفیت تمدنی هویت مقاومت را به تصویر کشید؛ ظرفیتی که بستر جامعه ظهور را فراهم می سازد؛ چرا که جامعه ظهور، بلوغ فطرت ها در همه اضلاع است.

ج) توصیات و رسالت ها:

مشاهده عمیق و دقیق میدان نبرد و بلوغ اجتماعی و رویش های تمدنی هویت مقاومت، رسالت هایی را به دنبال می آورد که مهمترین آنها عبارتنداز؛

  1. اتمام حجت بر حوزه های علمیه، مدارس دینی و متولیان دین و فرهنگ: خیزش وجدان عمومی در جهان که به تعبیر مقام معظم رهبری «به برکت مقاومت درونی مردم فلسطین» رخ داد و فریاد یکصدای فطرت عمومی جهان در حمایت از مقاومت و ظلم ستیزی، این ظرفیت را آشکار ساخت که می توان با مولفه لیثروا لهم دفائن العقول، فرهنگ مقاومت را جهانی کرد و مقدمات ظهور منجی را مهیا ساخت. امروز اگر حوزه های علمیه و متولیان دین و فرهنگ به وظایف خود در مقابل شورش وجدان بشری به رسالت خود عمل نکند، هیچ حجتی نخواهد داشت.
  2. ظرفیت سنجی دیپلماسی فرهنگی و عمومی: مطالعه کشورهای اسلامی و سیاستگذاری و مناسبات آنها نشان می دهد که توجه به ملت ها در حاشیه قرار دارد و روابط، در سطح دیپلماسی رسمی و دولتها دنبال می شود. در حالیکه علاوه بر ظرفیت های نهادی باید ظرفیت های ساختاری کشورهای مسلمان نیز در قبال ملت ها از رویکرد حداقلی به رویکرد حداکثری برسد. ظرفیت رایزنان فرهنگی که برد فعالیتشان، نهایتا تا معرفی صنایع فرهنگی می رسد نه سجایع فرهنگی، باید بازنگری شود و این ظرفیت در راستای ترویج و تکثیر حق به کار گرفته شود.
  3. تنقیح و ترویج الگوهای تربیتی مقاومت: رویش های تربیتی «هویت مقاومت» و تجلی انسان تراز مقاومت، باید امروز مرجع الگوگیری سیستم های آموزشی، پرورشی و تربیتی کشورهای اسلامی باشد. باید مطالعه کرد که چطور کنش یک نوجوان فلسطینی، تجلی آیات توحید می شود و شگفتی سازی می کند!

 

[1] بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان - 1402/08/10))

[2] بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان- (۱۳۹۲/۰۸/۱۲)

[3] عبدالوهاب المسیری، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، 1382، ص 336

[4] آنتونی دی اسمیت، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژی، تاریخ، 1383، ص34 – دیوید میلر، ملیت، 1383، ص 30.

[5] شجاع احمدوند، شکاف های اجتماعی و بحران هویت در اسرائیل، 1389، فصلنامه پژوهش سیاست، ش 28.

[6] حشر، ایه 14.

[7]بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور – (۱۳۹۲/۰۸/۲۹)

[8] مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات: هویت و قدرت، 1380، ص 22.

[9] نهج البلاغه، خطبه 1.

[10] ماتیاس چانگ، آینده روی دور تند(فروپاشی امپراتوری صهیونیستیِ انگلیسی-امریکایی)، ترجمه محمدرضا عرب زاده و وحید مختارزاده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[11] سوره توبه، آیه 52